چه گذشت؟
زنبوری پر زد.
در پهنه...
وهم، این سو، جویای گلی.
جویای گلی، آری، بی ساقه گلی در پهنه خواب،
نوشابه آن ...
اندوه ، اندوه نگاه: بیداری چشم، بی برگی دست.
نی. سبدی میکن، سفری در باغ.
باز آمدهام بسیار، ورده آوردم: تیتاب تهی.
سفری دیگر، ای دوست، و به باغی دیگر.
بدرود.
بدرود، و به همراهت نیروی هراس
سهراب سپهری
salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 8 final Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam behshad bye
///لام
این جناب سهراب سپهری عزیز بسیار خوش مشرب هستند !
سلام
تو ای الهه ی شادی برایم بنویس و بیا اتاقک کوچک تنهایی مرا با حضور گرمت نورانی کن. بیا که اینبار ز این عهد جفاکار شکایت دارم.
پیشم بیا
موفق و شاد باشی همیشه
یا حق