شب از دریچه چشمانم رویش گلها را میبینم و راز نگاهم را با تیغ های سوزان
خورشید به زمهریر قلبت می فرستم و رود زلال مهرورزی را به پای نازکین
نهال امیدت جاری میکنم . تا جان شیفته ام سایه افکند بر
سالهایی که بی تو گذشت .....
............................
ترم آخری زده به سرمون وبلاگ نویسی کنیم.بر و بچ زبان دانشگاه آزاد اسلامی شیراز.منتظرتون هستیم کاکوووووووهااااا
ادامه...
آره همونه